دست نوشته های علی روستایی



هر چند در دلم غمی طوفانیست اما نتوان دید و غمی پنهانیست رخ در ره رویای زمین رنگینست قلب ز غم قالب قرون زندانیست زیبایی ملک و ملکوت در جانست ذهن شریان و رگ شهر ویرانیست عقل دل و هوش رخ دین مدهوش سیر دوران، مهد سلوک عرفانیست فردی ز طلب گنج در خاموشیست فردی در طلب خصلتی انسانیست رسم جهان، زمین و زمان و آسمان رقص و پایکوبی و شعر خوانیست رفتن و رسیدن به اصل هدف قائی خلقت به سوی تعالی و آبادانیست هر چند در دلم غمی طوفانیست اما موج در کنار خدای مهربانیست
عطر شب بو عالمی را مست کرد او چو آمد زندگی را هست کرد شد خمار و روی معشوقش چو گل تا بیامد لحظه ها را بست کرد تن به تن در هر سخن فارغ ز من در طلوعش هر وجودی دست کرد بود، هست و گشت و گردید که شد جملگی یک واژه او را است کرد هر کلام جز نام او در این مقام زیر پا افتاد و جایی پست کرد ذات جان در آن نهان گردد عیان پشت خم صاف و خمود در جست کرد هر گره از کار عالم را گشود جملگی جام جهان را رست کرد 1397/02/15 و 1398/03/06(ع.موج)

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

arash77.parsablog.com فروشگاه اینترنتی عسل طبیعی کوهستان دانلودی 98 Edwin the apocalypse قهوه خانه سنتي zhalezibayi ادبیات فارسی نمناک بسم الله الرحمن رحیم