عطر شب بو عالمی را مست کرد او چو آمد زندگی را هست کرد شد خمار و روی معشوقش چو گل تا بیامد لحظه ها را بست کرد تن به تن در هر سخن فارغ ز من در طلوعش هر وجودی دست کرد بود، هست و گشت و گردید که شد جملگی یک واژه او را است کرد هر کلام جز نام او در این مقام زیر پا افتاد و جایی پست کرد ذات جان در آن نهان گردد عیان پشت خم صاف و خمود در جست کرد هر گره از کار عالم را گشود جملگی جام جهان را رست کرد 1397/02/15 و 1398/03/06(ع.موج)
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت