هر چند در دلم غمی طوفانیست اما نتوان دید و غمی پنهانیست رخ در ره رویای زمین رنگینست قلب ز غم قالب قرون زندانیست زیبایی ملک و ملکوت در جانست ذهن شریان و رگ شهر ویرانیست عقل دل و هوش رخ دین مدهوش سیر دوران، مهد سلوک عرفانیست فردی ز طلب گنج در خاموشیست فردی در طلب خصلتی انسانیست رسم جهان، زمین و زمان و آسمان رقص و پایکوبی و شعر خوانیست رفتن و رسیدن به اصل هدف قائی خلقت به سوی تعالی و آبادانیست هر چند در دلم غمی طوفانیست اما موج در کنار خدای مهربانیست
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت